تاجر جنجالی آمریکایی برخلاف خواست و پیشبینی خیلی از رسانهها و چهرههای سرشناس و حتی رؤسایجمهوری گذشته آمریکا از سوی مردم برگزیده شد، اگرچه بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، معتقد است این انتخاب برای بسیاری در ایران قابل پیشبینی بود و دلیل این انتخاب را نیز «وضعیت گذار» جهان میداند و معتقد است: «اساسا ما با جهانی جدید روبهرو شدهایم.» با این حال واکنشها و رویدادها در سراسر جهان به انتخاب دونالد ترامپ متنوع و متفاوت بود. فرانسوا اولاند، رئیسجمهوری فرانسه، پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا را به آغاز دورهای از نااطمینانی تعبیر کرد و نسبت به شروع این روند هشدار داد، این در حالی است که سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در این گفتوگو که چند ساعت بعد از انتخاب دونالد ترامپ صورت گرفت، تأکید کرد: این تحولات در برخی کشورهای اروپایی نظیر اسپانیا، ایتالیا و یونان به صورت قارچگونهای رشد داشته و در این رابطه تفکری وجود داشت که معتقد بود، این موج پوپولیسم سرانجام به آمریکا نیز خواهد رسید و اکنون نیز اینگونه شد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از وقایع اتفاقیه ، گفتوگو با بهرام قاسمی البته مختص انتخاب ترامپ نبود، بلکه تبعات بعد از این انتخاب و سرانجام برجام نیز به بحث گذاشته شد تا جایی که او گفت: «برجام توافقی دوطرفه است و اگر آنها این امر را رعایت نکنند ما نیز میتوانیم رعایت نکنیم.» او البته گریزی به روابط میان ایران و کشورهای عربی زد و تأکید کرد که «وضعیت روابط ما با برخی از کشورهای عربی بیارتباط با برجام نیست. برجام توانست فضای بینالمللی را برای ایران باز کند، قطعنامههای ضدایرانی در شورای امنیت سازمان ملل متحد را پایان دهد و ایران را از فصل «هفت» منشور ملل خارج کرده و نهتنها خطر جنگ را از کشور دور، بلکه زمینه را برای رشد اقتصادی کشور فراهم کند.»
گفتوگوی کامل با بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، را بخوانید:
آقای قاسمی، گفتوگوی ما با شما همزمان شد با انتخاب دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهوری بعدی ایالاتمتحده آمریکا، جنابعالی بهعنوان سخنگوی وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی ایران بفرمایید که آیا این سناریو برای ایران قابل پیشبینی بود؟
در مجموع نظرسنجیها و مطالبی که در اندیشکدهها، رسانهها و فضای مجازی از درون خود آمریکا بیرون میآمد، بحثهای بسیاری وجود داشت ولی احتمال اینکه ترامپ به پیروزی برسد، نیز بود و به عبارتی، این انتخاب قابلپیشبینی بود، دلیل این امر، این است که در وضعیت جهان امروز که از آن بهعنوان جهان درحال گذار یاد میشود، ویژگیهای این نوع جهان، تحولات سریع، پیشبینیناپذیری و اتفاقاتی است که در سطح جهان میافتد. بهویژه بعد از بحران اقتصادی اروپا و متعاقب آن بحرانهای سیاسی که درون این اتحادیه منجر به رشد احساسات، عوامزدگی و به اصطلاح پوپولیسم شد، این تحولات در برخی کشورهای اروپایی مانند اسپانیا، ایتالیا و یونان رشد قارچگونهای یافت. در اینباره تفکری وجود داشت که معتقد بود این موج پوپولیسم سرانجام به آمریکا نیز خواهد رسید و اکنون اینگونه شد. گرایشی در بخشی از جوامع هست که نمیتوان سنتهای تاریخی، کلاسیک و پایداریهایی را که وجود داشته است، در نظر نگیرد. دونالد ترامپ بهعنوان پدیدهای جدید و ناشناخته با کاراکتر و اظهارات عجیب و غریبی که میکرد در نهایت، در جو موجود توانست بهعنوان رئیسجمهوری آمریکا انتخاب شود. ترامپ شخصیت ویژهای از خود نشان داد که با هیلاری کلینتون بسیار متفاوت بود. چارچوبهای ارائهشده از سوی او حتی با نرمهای حزب جمهوریخواه نیز تطابق نداشت و همین امر نیز باعث شده بود تا بسیاری از افراد حزب جمهوریخواه به سمت کلینتون سوق پیدا کنند.
به نظر شما، آیا با رویکارآمدن ترامپ، دنیا جای ناامنتری خواهد شد، با توجه به اینکه ایالاتمتحده نقشی تعیینکننده در جهان دارد؟
در پرسش قبل، اشاره کردم که جهان در حالگذار است که این جهان، ویژگیهای خاص خود را دارد ولی ما امیدواریم که بهسمت بهبودی سیر کند و دیگر شاهد اتفاقات منفیای که در سالهای اخیر بهویژه در منطقه خاورمیانه با آن روبهرو بودهایم، نباشد. با این حال، واقعیتها چیزیهای دیگری میگوید که باید منتظر ماند و دید که چه سمتی میرود. واقعیتها بدبینی بیشتری به آدم القا کرده که جهان دارد بهسمت تنش بیشتر حرکت میکند. درحالحاضر، تنش از حوزه دولتها، مقامات رسمی و حاکمیتها عبور و به درون جوامع رسوخ کرده است. این رسوخ به اشکال مختلفی مانند برخورد افکار، عقاید، مذاهب و قومیتها در مناطقی مانند خاورمیانه خود را نشان میدهد ولی اگر عمیقتر نیز نگاه کنید، این رسوخ در حوزه اروپا نیز قابل دیدن است. بحث استقلالخواهی و جداییطلبی مناطقی مانند اسکاتلند، کاتالونیا و بخشهایی از ایتالیا دراینراستا تعریف میشود. میبینیم افراد و کشورهایی که در حوزه اتحادیه اروپایی تلاش کرده بودند با پیمانهایی نظیر شنگن، مرزها را بردارند و اشتراکات خود را زیاد کنند، اکنون با یک علامت سؤال مهم روبهرو شدهاند.
آیا این امر محصول هجوم مهاجران به اتحادیه اروپاست؟
خیر. الزاما این نمیتواند دلیل اصلی باشد. بحث آوارگان میتواند سبب تشدید وضعیت شود اما این موضوع، سابقه بیشتری دارد؛ بخشی از آن به بحران اقتصادی در اروپا بازمیگردد که در آن ناکارآمدیهای اتحادیه اروپا و آرمانهایی که برای خود تعریف کرده بودند، معلوم شد. برخی کشورهای فقیر اتحادیه به این نتیجه رسیدند که اتحادیه برای آنها کاری نکرده و کشورشان دچار فقر، بیکاری، کسری بودجه و... است. علاوه بر این، کشورهای بزرگ اتحادیه مانند آلمان نیز بر این باور بودند که چرا باید از جیب ما برای کشورهای ناکارآمد، هزینه شود. مجموعهای از این نوع مسائل و برخی سرخوردگیها در اتحادیه اروپا، موجبات کاهش سرعت رشد همگراییها شد و نهایت امر این است که هماکنون میبینیم؛ البته این موضوع در خاورمیانه تفاوتها و ریشههای متفاوتی دارد. بهطور مثال، سیاستهای غلط آمریکا در منطقه و همچنین حمله اتحاد شوروی به افغانستان، خطاهایی استراتژیک بوده که وضعیت منطقه را دچار بحران کردهاند.
آیا با انتخاب ترامپ بهعنوان رئیسجمهوری آمریکا، میتوان شاهد کاهش نفوذ اعتباری و هژمونیک این کشور در جهان شویم؟
قضاوت سخت است. قضاوت و پیشبینی درباره وضعیت کنونی و آینده آمریکا و نقش این کشور در مناطقی مانند خاورمیانه دشوار است. بههرحال، جهان شکل گذشته خود را ندارد و آمریکا نیز قطعا همانند گذشته نمیتواند یکسان و آنگونه که علاقهمند است، عمل کند و چنین توانی ندارد. با توجه به شکل و شمایل جدید جهان و نقش کمتر حاکمیتها و نقش بیشتر رسانهها، فضای مجازی و ارتباطات بینالملل باعث شده است تا قدرت دولتها همانند سابق نباشد. درباره آمریکا نیز باید منتظر ماند و دید که در عمل چه رخ میدهد.
نخستین واکنش جمهوری اسلامی ایران پس از انتخاب دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهوری آمریکا از سوی محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه کشورمان، ابراز شد. ظریف در واکنش به این امر و با بیان اینکه ایران در امور داخلی هیچ کشوری دخالت نمیکند، اظهار کرد که هر دولتی که در آمریکا سرکار بیاید، باید به برجام احترام گذارد. با توجه به این گزاره که اگر ما هم در امور داخلی آمریکا دخالت نکنیم و با آنها کاری نداشته باشیم، آنها با ما کار دارند، پیشبینی شما از رویکرد ترامپ درباره ایران چیست؟ با توجه به اینکه او پیشتر مدعی شده بود که در صورت رویکارآمدن بهعنوان رئیسجمهوری آمریکا، برجام را پاره میکند.
بحث آمریکا از این نظر مهم است که تجربه به ما نشان داده است که شعارهای انتخاباتی با آنچه در پشت میز صدارت و کرسی ریاستجمهوری است، فرق میکند. اگر منحنی رفتاری ترامپ را از ابتدا که وارد صحنه رقابتهای ریاستجمهوری شد تاکنون مورد بررسی قرار دهیم، متوجه این نکته میشویم که او در این مدت دچار تغییر در گفتار و کاراکتر شده است؛ بنابراین باید دید دیدگاههای ترامپ پس از آنکه وارد کاخ سفید شد به چه سمت و سویی سوق پیدا خواهد کرد. آنچه تاکنون از سوی او بیان شده، شعارهای انتخاباتی بوده است که صرفا در زمان رقابتهای انتخابات، تاریخ مصرف دارد و اکنون دیگر قابل اتکا نیست.
یعنی از دیدگاه شما خطری برجام را تهدید نمیکند؟
در بحث برجام روشن است که آمریکا تعهداتی دارد، همانطور که بقیه کشورهای گروه 1+5 دارای تعهداتی هستند. به دلیل اینکه برجام تعهد دولت آمریکاست هر فرد و دولتی که روی کار بیاید باید به اجرای آن متعهد باشد. این امر به این دلیل است که برجام، توافقی دوطرفه است و اگر آنها این امر را رعایت نکنند، ما نیز میتوانیم رعایت نکنیم.
به فرض که برجام با رویکارآمدن ترامپ، پاره میشود و آمریکاییها عمل به تعهدات خود را متوقف میکنند، واکنش ایران چگونه خواهد بود؟
قطعا ما هم به تناسب اقدامی که خواهیم داشت، عمل میکنیم اما من تصورم بر این است که آنها در مسیر اجرانشدن برجام حرکت نخواهند کرد زیرا آمریکاییها بهخوبی به قدرت ایران و نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقه آگاهی دارند و بعید است آمریکاییها نقش مهم ایران در منطقه و جهان بینالملل را در نظر نگیرند.
جناب قاسمی، با انتخابات کنونی در آمریکا قدرت در این کشور به نوعی یکدست شده است، به این معنی که جمهوریخواهان نهتنها ریاستجمهوری را بهدست آوردند بلکه توانستند کنگره (مجلس نمایندگان و سنا) را نیز از دموکراتها ببرند. هرچند، در مقطع برجام نیز کنگره در تصاحب جمهوریخواهان بود اما رئیسجمهوری با اختیارات اجرائی خود همچون حق وتو میتوانست برخی تصمیمات نمایندگان را خنثی کند ولی اکنون که جمهوریخواهان در وضعیت بسیار مساعدی قرار گرفتهاند، چشمانداز رویکرد واشنگتن به ایران و بهویژه توافق برجام چگونه خواهد بود؟
باید امیدوار بود که مجموعه دستگاههای حکومتی در آمریکا بتوانند واقعیتهای جهان یا حداقل بخشی از این واقعیتها را درک کنند. این درست است که جمهوریخواهان درحالحاضر وضعیت به مراتب بهتری نسبت به پیش دارند اما به این معنا نیست که هرگونه اراده کنند، بتوانند عمل کنند. تردیدی نیست که با انتخابات صورتگرفته اخیر، جمهوریخواهان از قدرت ابتکار عمل بیشتری برخوردار شدهاند اما اینقدر باید واقعبین باشند و شرایط منطقه و جهان را درک کنند که دست به قمار بزرگی نزنند زیرا وضعیت کلی جهان به نفع آنها نیست و معلوم نیست اروپا نیز الزاما از سیاستها و رویکردهای تندروانه ایالاتمتحده پیروی کند یا خیر. وضعیت جهان، وضعیت خاصی است که بیشازاین شاید امکان نداشته باشد شما وارد یک بحران جدید شوید. بهویژه در منطقه خاورمیانه و حوزه خلیجفارس که بعید است کششی وجود داشته باشد و قطعا جمهوریخواهان آمریکایی این را بهخوبی میدانند. آنها همچنین بر این امر وقف هستند که هر اتفاق و رویدادی که قرار است در هر منطقهای از جهان بیفتد، باید در آن دخالت کنند و نمیتوانند مهرهها را آنگونه که میخواهند بچینند و با آن بازی کنند.
سیاست خارجی ترامپ را برخیها به هندوانه سربسته تشبیه کردهاند که مشخص نیست رنگ آن چگونه باشد اما آنگونه که از مواضع اعلامی او میتوان دریافت کرد، این است که ترامپ اولویت نخست خود را مسائل داخلی ایالات متحده تعریف کرده است و به نظر میرسد مانند اوباما خود را درگیر سیاست خارجی نکند. ازسویدیگر، او در اظهارات خود اعلام کرده است که دوران مفتخوری برخی کشورها که آمریکا تأمین امنیت آنها را برعهده داشت، سپری شده است. با این شرایط، انتخاب ترامپ چه تأثیری در افزایش حضور تهاجمی رقبای منطقهای ایران در خاورمیانه دارد و قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای که در سالهای اخیر، فعالتر و پرتحرکتر شدند مانند روسیه، ترکیه و عربستان در شرایطی که آمریکای ترامپ، یکجانبهگرایانهتر اقدام کند و کمتر متعهد به منافع سایرین باشد، چه واکنشی نشان خواهند داد؟ اگر بدون تحریک آمریکا سعی کنند با حفظ روابط با این کشور، حضور فزایندهتر و تهاجمیتری داشته باشند، موقعیت ایران چگونه میشود؟
من برای پاسخ به این پرسش به جواب سؤال قبل برمیگردم؛ درواقع درباره ترامپ باید صبر کرد زیرا آنچه او در رقابتهای انتخاباتی بیان کرده است، با واقعیتهای جهانی و حتی واقعیتهای درون آمریکا فاصله بسیاری دارد و درحقیقت اگر ترامپ بخواهد به آنچه در رقابتهای انتخاباتی بیان کرده است، عمل کند باید ببیند آیا از ابزارهای کافی برای نیل به این اهداف برخوردار است یا خیر. اینکه ترامپ تا چه اندازه میتواند توجه را از بیرون از مرزهای آمریکا بگیرد و به داخل معطوف شود، پرسشی است که فعلا پاسخی برای آن نیست و باید صبر کرد تا او در کاخ سفید مستقر شود. بااینحال، به نظر میرسد اینکه او بخواهد حضور آمریکا در نقاط مختلف جهان را پایان دهد یا روابط ویژه خود با برخی کشورها را دیگر ادامه ندهد، نشدنی است. بسیار بعید است که او دروازههای آمریکا را ببندد، مهاجران را اخراج، با ادیان برخورد و متحدان آمریکا را رها کند؛ قطعا شاهد سقوط آزاد مورد خاصی نخواهیم بود.
روابط روسیه و ایالاتمتحده آمریکا در دوره جمهوریخواهان (جرج بوش) به مراتب بهتر از وضعیت کنونی بود و بوش و ولادیمیر پوتین، روابط شخصی مساعدی نیز داشتند؛ بااینحال در دوران اوباما و باوجود طرح «ریست»، شاهد این امر بودیم که مناسبات مسکو و واشنگتن روزبهروز بر سر مسائلی همچون سوریه و اوکراین به وخامت رفت. با توجه به تأثیرگذاری عمیقی که روابط این دو کشور بزرگ بر سیاست خارجی ایران دارد، چه چشماندازی را برای روابط روسیه و آمریکا در دوران ترامپ متصور هستید؟ این پرسش از این رو مطرح میشود که هیلاری کلینتون در مقطع رقابتهای انتخاباتی عنوان کرده بود که کرملین در صورت پیروزی ترامپ جشن خواهد گرفت.
دراینزمینه نیز نمیتوان پیشبینی دقیقی مطرح کرد زیرا روسیه در شرایط و مقطع خاصی به سر میبرد و در برههای از زمان است که باید در جهت مخالف حرکت آب باشد؛ بنابراین نمیتوان دقیق گفت صحبتهای روسها در مخالفت با دموکراتها تا چه اندازه حسابشده بوده است. در آمریکا هم اینکه ترامپ نسبت به روابط با روسیه چه دیدگاهی خواهد داشت، هنوز مشخص نیست و هنوز معلوم نیست آیا ترامپ میتواند به نقاط مشترکی با ولادیمیر پوتین دست پیدا کند یا خیر، بهویژه در مسائلی مانند اوکراین که علاوهبر روسیه و آمریکا، اتحادیه اروپایی نیز صاحب دیدگاه است و بسیار بعید به نظر میرسد اروپاییها صحنه را برای تقسیم دنیا بین پوتین و ترامپ خالی کنند. درباره مسائل سوریه و خاورمیانه نیز همین امر صادق است. باید سرعت تحولات و پیچیدگیهای موضوع را مشاهده کرد تا به قضاوت قطعی رسید. بههرحال طرفین، اکنون در حال بازی خود هستند.
میخواهیم از فضای ترامپ و انتخابات ریاستجمهوری ایالاتمتحده دور شده و وارد پرسشهایی درباره سیاست خارجی ایران در منطقه و مسائلی همچون برجام شویم. قبل از برجام، این تصور وجود داشت که با این توافق برد- برد، ایران از انزوای ناخواسته بیرون میآید و به سمت بهبود روابط با کشورهای مختلف جهان حرکت میکند که این امر تا حدی محقق شده است. بااینحال، برخی تحلیلگران براینباور هستند که سیاست خارجی دولت حسن روحانی در مسئله برجام، موفقیتآمیز بوده اما درباره موضوعات منطقهای، کنترل تنشها با کشورهای همسایه بهویژه اعراب حاشیه خلیجفارس موفق نبوده است. این موضوع را تا چه اندازه قابل قبول میدانید؟
اینها موضوعات جدا از یکدیگر نبوده و نیست و کاملا به یکدیگر ارتباط مستقیم پیدا میکند. به عبارت دیگر، وضعیت روابط ما با برخی کشورهای عربی بیارتباط با برجام نیست. برجام توانست فضای بینالمللی را برای ایران باز کند، قطعنامههای ضدایرانی در شورای امنیت سازمان ملل متحد را پایان دهد و ایران را از فصل «هفت» منشور ملل خارج کند و نهتنها خطر جنگ را از کشور دور کند بلکه زمینه را برای رشد اقتصادی کشور نیز فراهم کند. ما درحالحاضر مشاهده میکنیم در بعد اقتصادی، تحولات مثبتی در کشور پس از برجام رخ داده یا در حال رخدادن است. موفقیتها به اندازهای بوده که عدهای ازجمله همین کشورهای عربی را نگران کرده است. این کشورها و ازجمله عربستان احساس کردند ایران، کشوری توانمند است و زمانی که توانسته سالم و بدون جنگ، قطعنامههای سامان ملل متحد علیه خود را بیاثر کند، یک «پیروزی بزرگ» بهدست آورده است. براساس دیدگاه اعراب، آزادشدن ظرفیتهای ایران میتواند برای آنها خطرناک باشد؛ البته این همه داستان نبوده است زیرا موضوعاتی همچون دامنزدن به فضای ایرانهراسی نیز دراینزمینه نقش داشته است؛ بهگونهای که برخیها تلاش کردهاند به کمک سرمایههای خود همهچیز را متمرکز و علیه ایران کنند؛ بنابراین بحث روبط با اعراب را نباید جدا از برجام دانست. اگر ما تحت شرایط سابق بودیم و تحریمهای بینالمللی علیه ما برداشته نشده بود، اکنون وضعیت عربستان اینگونه نبود. اتفاقا این امر نشان میدهد، برجام در کلان قضیه برای ایران برد داشته است. بعد از برجام، ایران به مرکزی برای مشورت درباره مسائل منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است ما به طور مرتب، میزبان هیأتهای مختلفی از کشورهای گوناگون برای اطلاع از نظرات جمهوری اسلامی ایران هستیم؛ بنابراین اینکه بگوییم سیاست خارجی ما در برابر اعراب شکست خورده یا ناموفق بوده است، صحیح نیست. ممکن است ما نقصانهایی داشته باشیم اما مجموعه پتانسیلهایی که پس از برجام برای ما آزاد شده، موجب نگرانی برخی کشورها شده است؛ البته این از نظر ما توهمی بیش نیست و سیاست اعلامی و عملی ما این بوده که با همسایگان، روابط مساعدی داشته باشیم. ما هشت سال طعم جنگ را چشیدهایم و طالب جنگ و درگیری با هیچ کشوری نیستیم. ملت ما در صحنههای مختلف ثابت کرده است که به صلحجویی و صلحطلبی اهمیت میدهد و کشورهای عربی بهویژه عربستان به گمان خود از توافق بزرگ ایران و غرب، هراس دارند، درحالیکه توهم موجب این هراس شده است. آنها نگران این امر هستند که توافق بزرگ ایران و اعراب به کشورهایی که از دموکراسی برخوردار نیستند، زیان وارد کند و آنها که همچنان دارای سیستم قبیلهای و طایفهای هستند، قربانی شوند. آنها فکر میکردند با ایجاد دشمنی فرضی به نام ایران میتوانند مسائل داخلی خود را به فراموشی بسپارند.
برجام، توافقی برد- برد بود و بسیاری نیز بر این امر واقف هستند اما پرسشی که گاهی از سوی برخی از مخالفان و منتقدان سیاست خارجی ایران مطرح میشود، این است که ایران در رابطه با اعراب به دنبال بازی حاصلجمع جبری صفر بوده و همهچیز را برای خود و زیان دیگران میخواسته است؛ درحالی که میتوانست در برخی از موارد از خود خویشتنداری نشان دهد اما به سمتوسوی حوزه نفوذ رقبای منطقهای سیر کرده است؛ به طورمثال، ما حوزههای درگیری متعددی مانند سوریه، یمن، عراق و لبنان را با اعراب و بهویژه عربستان داریم که از نظر منتقدان، میشود با توافقنظر به طرف بهبود روابط و کاهش تنشها حرکت کرد. دیدگاه شما و وزارت امورخارجه در این رابطه چیست؟
موضوع این نیست و نگرانیهای عربستان اینها نیستند.
عربستان سعودی با بقای خود مسئله دارد و احساس میکند از این ناحیه ضربهپذیر است. بحث سوریه، برای آنها مهم است اما حیاتی نیست. درست است آنها عصبانی هستند که در عراق و سوریه حکومتهایی سر کار بوده که موافق میل ریاض نیستند و عمل نمیکنند اما بیش از این، احساس میکنند که جایگاه آنها به خطر افتاده است. ما در جمهوری اسلامی معتقدیم که مشکل در سوریه نیست و سعودیها نباید در آنجا دست به قمار بزرگ بزنند. آنها درحالحاضر هستی، ثروت و ذخایر خود را در سوریه بسیج کردهاند و دارند به هر دری میزنند تا ایران را در گوشه قرار داده و اعراب را علیه آن کنند. ما اصلا این را قبول نداریم که سوریه و یمن را میخواهیم و ... . سیاستهای ما در منطقه کاملا شفاف است. ما اگر در سوریه حضور مستشاری داریم، بهدلیل درخواست دولت قانونی این کشور بوده و علاوه بر این، مبارزه با تروریسم نیز برای ما مهم است. همچنین باید گفت، سوریه یکی از متحدان قدیمی ما از ابتدای انقلاب اسلامی و به ویژه در دوران جنگ بوده است. در شرایطی که صدام حسین سعی میکرد، جنگ با ایران را به طرف نبرد عربی- ایرانی پیش ببرد اما کشورهایی مانند سوریه این اجازه را ندادند. در رابطه با عراق نیز این کشور برای ما از زمینههای مختلفی اهمیت دارد، هرچند ما هیچگونه دخالتی در امور این کشور نکردهایم.
آیا تحلیل یا ادعای وجود مؤلفه دوگانه دولت- حاکمیت که در برخی رسانههای خارجی مطرح میشود، بر این موضوع سایه نمیاندازد؛ به این معنی که بین نگاه دولت و حاکمیت به موضوع تحولات منطقه اختلاف هست؛ به طور مثال، تغییر معاون عربی- آفریقای وزارت امورخارجه را برخی در این رابطه تفسیر میکنند.
آنچه در زمینه سیاستهای منطقهای اعمال میشود، اجرا میشود و ما دراینزمینه و بهویژه درباره روابط با همسایگان یکصدا هستیم.
یعنی وزارت امورخارجه در این رابطه تحت فشار نیست؟
خیر، وزارت امورخارجه کاملا با مجموعه نظام هماهنگ است. علاوه بر این، وزارت امورخارجه سیاستگذار صرف نیست، بلکه مجری است و سیاستگذاری براساس قانون اساسی در جاهای دیگری است؛ البته در کشور ما چندصدایی وجود دارد و افراد و گروههای مختلف نظرات و دیدگاههای خود را مطرح میکنند.
منتقدانی در داخل کشور و بهویژه مجلس، صریحا سیاست خارجی را مورد انتقاد قرار میدهند. شما این را چندصدایی و در قالب دموکراسی تحلیل میکنید اما به نظر میرسد این صداها خیلی قدرتمند است؛ نظر شما در این رابطه چیست؟
هیأت مذاکرهکننده هستهای و رئیسجمهوری در چارچوب و کاملا هماهنگ با نظام پیش رفتهاند؛ البته انتقادات نسبت به برجام و به طور کلی سیاست خارجی، در چند لایه قابل بررسی است. بخشی را باید در قالب چندصدایی در کشور تحلیل کرد. بههرحال، وجود سیستم پارلمانی در کشور، باعث شده است تا این امر وجود داشته باشد که باید از آن استقبال کرد زیرا بدون انتقاد، دچار فرسایش میشویم که چالشهای عظیمی را دارد؛ بنابراین وجود منتقد، خوب است و اگر نباشد نیز باید نسبت به تربیت آنها اقدام کرد. انتقاد برخی از نمایندگان مجلس نیز در همین زمینه قابل تحلیل است؛ البته برخیها هم هستند که به دلایل فکری و سیاسی نمیخواهند با واقعیات موجود کنار بیایند و شما هرگونه ادلهای بیاورید، قانع نمیشوند.
منطقه خاورمیانه برای ایران از اهمیت بالایی برخوردار است اما این سؤال نیز به صورت جدی مطرح بوده که چرا ایران در مناطقی مانند آسیای مرکزی که جزء حوزه تمدنی ما محسوب میشود، کمتر فعالیت داشته است؛ درحالی که به نظر میرسد، راحتتر میتوانستیم در این منطقه نفوذ کنیم و کمتر مانند خاورمیانه محکوم به دنبالکردن اصطکاک مذهبی شویم.
ما تلاشمان این بوده است تا جایی که امکان دارد، به طرف بهبود روابط ایران با کشورهای آسیای مرکزی و افغانستان حرکت کنیم اما عوامل محدودکننده بسیاری نیز وجود داشته است؛ به طور مثال، فشارهای خارجی که قصد داشتهاند که ایران ایزوله باقی بماند.
با وجود موانع و مشکلات، ما نیز نمره قبولی میگیریم. به هر حال، وضعیت به گونهای بوده است که بسیاری از وضعیت ایران خشنود نیستند و تلاش میکنند تا دراینزمینه کارشکنی کنند.
در سمت سخنگوی وزارت امور خارجه، تا چه حد میتوانیم مطمئن باشیم، سویه، راه و مسیری را که سیاست خارجی کشور در آن اجرا میشود، شما نمایندگی میکنید؟ چه ناظران داخلی و خارجی و چه سایر بازیگران و واحدهای بینالمللی (فراملی، ملی) میتوانند تریبون شما را بهعنوان موضع و رویکرد و عملکرد جمهوری اسلامی در صحنه و میدان بازی قلمداد کنند؟
چیزی که من از این جایگاه میفهمم، به واقعیت خیلی نزدیک است. سعی ما این است که یا سکوت کنیم یا اگر صحبت میکنیم، براساس واقعیت باشد. منش و شخصیت وزیر امورخارجه ما نیز همینگونه است. ما قرار نیست، خلاف بگوییم و آنچه بیان میکنیم تا حدی که با منافع و امنیت ما قابل جمع باشد، مطرح میکنیم.
دیپلماسی عمومی کشور که در قالب بیانات سخنگو، گفتار وزیر یا تبلیغات جهانی کشور مطرح میشوند، تا چه حد درون وزارتخانه مورد برنامهریزی و تطبیقدهی با راهبرد کلان کشور میشوند و اصولا تریبون سخنگویی به جز پاسخ به امور روزمره و جاری، چه نقشی در راهبرد و منافع کلان نظام در سیاست خارجی دارد؟
این سمت تنها سخنگویی نیست، بلکه مرکزی است که دو بخش دارد. بخش نخست، به دیپلماسی رسانهای مربوط میشود که متشکل از چهار اداره است که توسط یک معاون به نام معاون رسانه اداره میشود. بخش دوم، به دیپلماسی عمومی مربوط میشود که هرچند دارای چهار اداره بوده اما بسیار جوان است و اکنون ما تلاش میکنیم تا این بخش را بیشتر توسعه دهیم. هنوز شناخت کافی از دیپلماسی عمومی در کشور ما وجود ندارد اما باید به آن بیشتر پرداخت و سرمایهگذاری بیشتری برای آن انجام داد زیرا طیف وسیعی از مسائل سیاست خارجی را در بر میگیرد.
آتش منازعات در خاورمیانه فزونی گرفته و شرایط به گونهای است که امکان تفاهم بین قدرتهای اصلی و پذیرش توازن قوای جدید، بسیار ناممکن است. در این شرایط، چرا دولت روحانی نتوانسته آن طور که باید گرهی باز کند؟ ایراد اصلی در کجاست، حتی اگر طرف مقابل را به خیرهسری متهم کنیم، چرا نمیتوانیم اوضاع را کمی تعدیل کنیم؟ چرخه خشونت مرتبا تکرار میشود و هر روز به کل منطقه هزینه تحمیل میکند. به نظر شما، ایران میتواند در این چرخه باطل، خلاقیت خاصی ارائه کند تا بلکه از حادبودن شرایط بکاهد؟
وضعیت سوریه روشن بوده و مواضع ما نیز روشن بوده است. دفاع از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی این کشور برای ما مهم بوده است زیرا اگر این امر با فروپاشی مواجه میشد، نوبت به عراق میرسید و سرانجام کل منطقه را فرا میگرفت. با این حال، آنچه اجازه نمیدهد بحران سوریه پایان یابد یا مشکلات کمتری را تجربه کند، نقش بازیگران متعددی است که در این بحران حضور دارند. فقط در رابطه با تروریسم، ما شاهد حضور تروریستهایی از کشورهای مختلفی مانند آمریکا، اروپا، کره، ژاپن و... هستیم که کنترل این طیف وسیع بسیار دشوار است. خیلی از دولتهای منطقه، تصورشان بر این بود که در همان ابتدا با اقدامات خود سقوط بشار اسد را رقم میزنند اما این امر تاکنون محقق نشده است و برخی از این کشورها به این نتیجه رسیدهاند که در صورت ساقطشدن اسد، مشکلات به مراتب بیشتری در سوریه ایجاد خواهد شد. ما برای آتشبس، نیازمند اجماعسازی هستیم درحالی که این اجماع در سوریه رخ نمیدهد.
نقش ایران در سوریه چقدر تعیینکننده و جاافتاده است که اگر قرار باشد قدرتهای فرامنطقهای و دشمنان منطقهای ایران همه با هم بخواهند به نتیجهای برسند، مجبور به تأمین نظرات ایران هم باشند یا حتی اگر به نتیجهای خلاف خواست ما رسیدند، نتوانند آن را به اجرا بگذارند و درعینحال، موقعیت و جایگاه منطقهای ما را هم تهدید نکند؟
مسئله سوریه، بدون حضور ایران قابل حل نیست و این را همه کشورهای منطقهای و فرامنطقهای که در این کشور حضور و نفوذ دارد، به خوبی میدانند و درک میکنند.