زهرا خدایی:نشست صلح برای سوریه موسوم به "ژنو2" بالاخره پس از ماهها رایزنی و سفرهای متعدد اخضر ابراهیمی، نمایندۀ سازمان ملل در امور سوریه بالاخره در روز چهارشنبه آغاز به کرد. چند روز مانده به برگزاری نشست، حضور ایران و عربستان به عنوان دو بازیگر تأثیرگذار بر بحران سوریه بالاخره نهایی شد و لاوروف و جان کری در کنفرانس خبری مشترکی بر لزوم حضور دو کشور تأکید کردند.
ایران دعوتنامۀ سازمان ملل را دریافت کرد، اما دو روز پیش از آغاز کنفرانس، سازمان ملل آن را پس گرفت و اعلام کرد که ایران به دلیل نپذیرفتن مفاد ژنو1 حق شرکت در ژنو 2 را ندارد؛ اقدامی که با واکنشهای منفی جهانی روبرو شد و چشم انداز دستاوردهای این نشستِ چالشی را بیش از تیره و تار کرد.
هرچند حضور ایران میتوانست به یافتن راهکاری منطقی برای برون رفت از بحران سوریه پس از 3 سال جنگ داخلی کمک کند، اما برخی از دیپلماتهای کشورمان بر این باورند که دعوت شدن ایران به ژنو 2 امتیازی برای کشورمان نبوده و این مسئله سایر بازیگران موثر در بحران سوریه را متضرر خواهد کرد. غلامعلی خوشرو، معاون وزیر خارجۀ کشورمان در دولت سیدمحمد خاتمی که چند روز پیش میهمان کافه خبر سرویس بین الملل خبرآنلاین بود در این باره میگوید: ایران نیازی به حضور در این اجلاس نداشت و این دبیرکل سازمان ملل بود که برای موفقیت اجلاس نیاز به ایفای نقش سازنده ایران بود.
مشروح گفتگو را در ادامه می خوانید:
تحلیل و ارزیابی تان از لغو دعوت ایران برای حضور در کنفرانس ژنو2 چیست؟
دبیر کل سازمان ملل متحد بر اساس تجربیات خود به خوبی می داند در حل و فصل بحران سوریه باید به نقش موثر و سازنده ایران توجه کرد. از سوی دیگر وی از اعمال و نیات گروههای تکفیری و تروریستی و کشورهای حامی آنها آگاه است. بنابراین تلاش کرد تا با دعوت از ایران در آخرین روزها چشم انداز مثبتی برای اجلاس ژنو2 ترسیم کند. متأسفانه موضع گیری نا به جا و غیر معقول عربستان و گروههای تروریستی و فشار آنها بر آمریکا و دبیرکل سبب شد که ایشان این دعوت را لغو نماید. واقعیت آنست که ایران نیازی به حضور در این اجلاس نداشت و این دبیرکل سازمان ملل بود که برای موفقیت اجلاس نیاز به ایفای نقش سازنده ایران داشت. اگر این اجلاس مسیر اجلاس های قبلی را پیگیری کند، از قبل محکوم به شکست است. باید با اولویت دادن به راه حل سیاسی و با توجه به بحران انسانی و در جهت نفی افراطی گری و تروریسم به ابتکارات تازه ای دست زد. ایران در این زمینه می توانست نقشی مهم ایفا نماید.
موضع سایر کشورها در ژنو را چگونه ارزیابی می کنید؟ ظاهراً چالش اصلی در این میان رفتن و ماندن بشار اسد بوده است.
پروژۀ سوریه یک شکست فاحش برای عربستان، ترکیه و گروههای تکفیری و حامیان آن بود. این طرفها با ساده اندیشی و قیاس تحولات مصر با سوریه بر این باور بودند که بشار اسد در عرض 3 ماه سقوط می کند. بعد از مدتی تحت تأثیر تبلیغات صهیونیستها چنین گفته شد که نفوذ ایران در سوریه در حال گسترش است و باید جلوی گسترش ایران شیعی گرفته شود. در حالیکه اصلاً مسئله اختلاف شیعه و سنی و ایرانی و عرب نبود ؛ سیستم سیاسی سوریه، نظامی سکولار است و روابطی که میان ایران و سوریه وجود دارد به دلیل محور مقاومتی است که طرفین بر حفظ آن تأکید دارند. از ابتدای انقلاب اسلامی ایران روابط دوستانه ای بین ایران و سوریه برقرار بوده که حتی در دوران سخت جنگ ایران و عراق نیز ادامه یافت.
در طی 3 سال اخیر همکاری گسترده ای بین کشورهای منطقه و بیرون منطقه در جهت سقوط رژیم سوریه شکل گرفت. اردوغان و مرسی تلاشهای زیادی برای به سقوط کشاندن بشار اسد کردند. اما موضع ایران از همان ابتدا روشن بود. من بارها بر این مسئله تأکید کردم که رویکرد اشتباه بازیگران منطقه ای، سوریه را به افغانستان تبدیل و راه را برای استقرار گروههای خطرناک تروریستی و تکفیری باز میکند؛ این سیاست منافع ملی همۀ این بازیگران را به خطر می اندازد و امروز با گذشت 3 سال از این بحران، این کشورها در حال پی بردن به ابعاد این فاجعه هستند. این مسئله در مورد سیاستهای اروپا در قبال بحران سوریه نیز صدق می کند. سوریه به لحاظ ژئوپولیتیک در نزدیکی مرزهای دریایی اروپا قرار دارد و اروپا قطعاً هزینه های زیادی برای این سیاست پرداخت خواهد کرد. پرسش مهم اینجاست تاکنون که ایران در جلسات حضور نداشته، کنفرانسها به چه نتایج ملموسی دست یافته است؟
ایران از تنش با همسایگان استقبال نمیکند و اقتدار خود را در ضعف آنها جسجو نمیکند.
ایران موضع روشنی دارد و همواره بر عدم استفاده از راه حل نظامی، و لزوم گفتگوی سیاسی در سوریه تأکید کرده است. بازیگردانان تحولات سوریه را کشورهایی همچون عربستان و قطر تشکیل می دهند که به بهانه کمک به مردم و دراصل برای گسترش نفوذ خود وارد این جنگ ویرانگر شده اند. آنها در کشور خود از هر گونه فرایند دموکراتیک مبتنی بر انتخابات و رأی آزاد مردم و مشارکت سیاسی بی بهره اند ولی با ریاکاری شعار حقوق مردم میدهند و در اصل از تروریست ها حمایت مالی و تسلیحاتی و لجستیک میکنند. اساساً این کشورها بر پایه کدام اصول پذیرفته شده بین المللی در صدد سرنگونی یک کشور دیگر هستند. آنها چه حقی دارند که در امور سوریه دخالت نظامی کنند؟
دلیل این مسئله غالباً جلوگیری از نفوذ ایران در منطقه عنوان می شود؟
پرسش اینجاست که آیا واقعاً این کشورها در این مسیر موفق بوده اند؟ عربستان هر سیاستی که در این مسیر طی کرده است و هر کاری که با هدف کنترل ایران کرد، اعم از حمایت از صدام، طالبان و تقویت گروه های تروریستی نتیجۀ عکس بدست آورده است. این دشمنی و کینه ورزی نتیجه ای نداشته و کل منطقه را در کام آتش افراط گرایی کشانده است. عربستان درسیاستهای داخلی و منطقه ای دچار چالشهای بزرگی شده است. این کشور حتی با اروپاییها و آمریکاییها بر سر ایران در تعارض است که چرا آنها سیاست تهدید و تحریم علیه ایران را تشدید نمیکنند تا ایران از پا درآید.
در مقابل این رویکرد چه باید کرد؟
با این حال ما باید بتوانیم سیاست تعاملی و آرام کردن را در پیش بگیریم و عربستان باید بپذیرد که در جایگاهی نیست که با کشور مستقل و با ثباتی نظیر ایران که دورانهای انقلاب، جنگ، سازندگی و اصلاحات را تجربه کرده و نقشی مهم و سازنده در منطقه ایفا میکند چنین سیاست خصمانه ای را در پیش بگیرد. در هر حال باید با این کشور اعتمادسازی کرد. ما در گذشته با این کشور به همکاری مثبتی رسیدیم. در اواخر دورۀ هاشمی و زمان آقای خاتمی روابط طرفین مسیر درستی درپیش گرفت و گسترش یافت. در دورۀ آقای خاتمی زمانی که قیمت نفت به زیر 10 دلار رسید، وزیر وقت نفت به عربستان رفت و بر روی دیپلماسی نفتی کار کرد و متعاقباً قیمت نفت به بالای 20 دلار رسید و به تدریج روابط ما پیشرفت کرد و حتی به امضای قرارداد امنیتی میان دو کشور رسید.
اگر این همکاری گسترش یابد ایران و عربستان به عنوان دو بازیگر قدرتمند جهان اسلام می توانند با یکدیگر همکاری کنند. ایران از تنش با همسایگان استقبال نمیکند و اقتدار خود را در ضعف آنها جسجو نمیکند و دولت یازدهم نیز بر سیاست تعامل و همکاری ارج می نهد. ما باید بتوانیم گامهای عملی مهمی در این زمینه برداریم.
نگاه شما با توجه به سطح مخاصمات خوش بینانه نیست؟
به اعتقاد من راههای بهتری در دولت اعتدال برای باز شدن رابطه با عربستان وجود دارد. درست است که این مسئله خیلی دشوار است. شکست سیاستهای عربستان بر کسی پوشیده نیست. حمایت از صدام و طالبان دستاوردی برای عربستان نداشته است. اما در دورانی که با ایران همکاری می کرد هیچ ضرری ندید. واقعیت اینست که بخش قابل توجهی از دشمنی ما با عربستان را دیگران در ذهن آنها ساخته و پرداخته اند و آن را به دشمنی ایدئولوژیک(شیعه و سنی) و قومی(ایران و عرب) تبدیل کرده اند. در ابتدا باید تلاش کنیم که این نگاه را ترمیم کنیم. افراط گری که هم اکنون منطقه و جهان را در بر گرفته است؛ روزی دامن عربستان را خواهد گرفت و قطعاً برای این کشور هزینه هایی را سبب خواهد شد. عربستان با بزرگترین تهدید مواجه است و دولتمردان این کشور باید به این مسئله واقف باشند.
مشکل ما با سعودیها کجاست؟
عربستان همواره خود را در مقابل ایران بازنده دیده و می بیند. تعادل قدرت عربستان در منطقه تغییر کرده است. سقوط صدام، وقوع بهار عربی و سقوط دیکتاتورها و ... این کشور را در موضع ضعیفی قرار داده است. اما به نظر من این کشور نباید خود را در رقابت کامل با ایران ببیند که احساس بازندگی کند. عربستان باید حس کند که ظرفیتی در جهان اسلام آزاد شده و کشوری مستقل مانند ایران، روی پای خود ایستاده و موقعیت مناسبی را برای جهان اسلام دارد. باید این واقعیت را درک کرد آتشی که در منطقه برافروخته شده، روزی دامن خود همین بازیگران را خواهد گرفت. شاید باور نکنید که همین طرفهایی که امروز شعار صلح در سوریه را سر می دهند حاضر به برگزاری انتخابات در سوریه نیستند. انتظار نمی رفت که سازمان ملل در مقابل کشورهایی که بویی از دمکراسی نبرده اند، اینگونه اختیار خود را به دست آنها بدهد.
در طول 3 سالی که از بحران سوریه می گذرد؛ کشورهایی که خواهان سرنگونی بشار اسد بودند، خود دچار تحولات اساسی شدند؛ امیر قطر حکومت را به پسرش سپرد، عربستان در آستانۀ تحولات مهمی است، اردوغان با چالشهای مهم دست و پنجه نرم می کند و مرسی نیز سقوط کرده است. در حالیکه میشد به جای این سیاست جلوی همۀ این ویرانیها را گرفت. در صورتی که محور ایران-عربستان- ترکیه شکل می گرفت، این محور می توانست تحولات مهمی و مثبتی را در منطقه و در سایۀ تعاملات سیاسی و اقتصادی میان این سه کشور را رقم بزند.
در طول 3 سالی که از بحران سوریه می گذرد؛ کشورهایی که خواهان سرنگونی بشار اسد بودند، خود دچار تحولات اساسی شدند؛ امیر قطر حکومت را به پسرش سپرد، عربستان در آستانۀ تحولات مهمی است، اردوغان با چالشهای مهم دست و پنجه نرم می کند و مرسی نیز سقوط کرده است. در حالیکه میشد به جای این سیاست جلوی همۀ این ویرانیها را گرفت. در صورتی که محور ایران-عربستان- ترکیه شکل می گرفت، این محور می توانست تحولات مهمی و مثبتی را در منطقه و در سایۀ تعاملات سیاسی و اقتصادی میان این سه کشور را رقم بزند.
راه حل بحران سوریه چیست؟
جامعۀ سوریه همانند جامعۀ عراق است. راه حل این کشورها دمکراسی و ارزش دادن به رأی مردم است. جالب است بدانید چند سال پیش در جلساتی که برای پایان دادن به بحرانهای عراق برگزار میشد و ایران نیز حضور داشت؛ هئیت ایرانی بر برگزاری انتخابات در این کشور تأکید می کرد. در یکی از جلسات وزیر خارجۀ عربستان، این موضع ایران را محکوم کرد و با تأکید بر سیستم های پادشاهی کشورهای منطقه، انتخابات را برای موجودیت کشورها خطرناک توصیف کرد. این کشورها هنوز نتوانسته اند با این سیستم در عراق کنار بیایند و از همین رو با ارسال تروریست به عراق تلاش می کنند تا دمکراسی را برای عراق خطرناک جلوه دهند. برای اینکه نمی خواهند سیستم" هر نفر یک رأی" در کشوری پیاده شود.
واقعیت اینست که زخم بسیار عمیقی بر پیکر سوریه وارد شده است. این بیمار باید معالجه شود تا بتواند سرپا بایستد و باید راهی یافت که این زخمها ترمیم شود. در سوریۀ آینده باید همۀ گروهها اعم از سنی، شیعه، علوی و دروزی و مسیحی حضور داشته باشد و براساس رأی و نظر مردم سرنوشت کشور رقم بخورد و ضمناً اینکه راه حل نظامی برای سوریه پاسخگو نیست.
باید در نظر داشت که ضربه زدن به منطقه خاورمیانه خروجی دیگری جز ترور و افراط به بار نمی آورد و زخمها را عمیقتر می کند. همۀ طرفهای موثر در بحران سوریه تا به این مرحله، به ناکارآمدی و هزینه دار بودن شیوه ای که تاکنون در مورد بحران این کشور به کار گرفته اند، رسیده اند. ترکیه، عربستان و سایر کشورهای تأثیرگذار هر یک با چالشهای داخلی روبرو شده اند.
منبع خبر : خبر آنلاین
مورخ : 1392.11.05
نظرات
ارسال نظر جدید