طی 43 سال، شاخص دلار هشت بار و به طور متوسط، هر پنج سال یکبار افزایش یا کاهش شدید داشته است که این روند در آینده نیز ادامه خواهد داشت.وقتی دلار در مسیر افزایش است، حرکتهای سینوسی رو به پایین نیز متعدد مشاهده میشود؛ معکوس آن نیز صحیح است، وقتی دلار کاهشی است حرکت سینوسی رو به بالا نیز به کثرت قابل مشاهده است.بر اساس دو مولفه فوق از ژوئن 2011، دلار وارد فاز افزایشی شده که تا دسامبر 2016 ادامه یافته و سپس دلار وارد فاز کاهشی احتمالا پنج ساله شده است لذا دلار اکنون در فاز کاهشی است و از ژوئن 2011 تا دسامبر 2016، شاخص دلار از 80 به 103 رسید که گواه 29 درصد افزایش ارزش دلار است.از دسامبر 2016 تاکنون شاخص دلار هفت درصد کاهش ارزش داشته که نسبت به ژوئن 2011 هنوز 22 درصد بالاتر است.صندوق بینالمللی پول اعلام کرد که دلار 20 درصد بیش از ارزش واقعی خود قیمتگذاری شده است که نشان میدهد صندوق بینالمللی پول نیز ارزش دلار را بالا دانسته و ارزش دلار در ژوئن 2011 را واقعیتر ارزیابی میکند.دلار قوی به آمریکای ضعیف و دلار ضعیف به آمریکای قوی منجر میشود؛ اقتصاد آمریکا بیش از حد ضعیف شده است لذا راهحل اقتصاد آمریکا، دلار قوی نیست، برای تبدیل اقتصاد آمریکا به اقتصاد قوی، باید دلار ضعیف شود لذا اکنون دوره دلار ضعیف است و از این رو طی چهار سال آینده یورو بهتر از دلار است.
درهم امارات به دلار میخ شده و تحلیل آینده دلار به آینده درهم امارات قابل تعمیم است، لذا یورو بهتر از درهم امارات است، درهم را ریسک استراتژیک تهدید میکند لذا این عامل نیز برتر بودن یورو نسبت به دلار را اثبات میکند.1- صادرات 15 کشور هر سال حدود ١5٠٠ میلیارد دلار از واردات آنها بیشتر است که در راس آن چین قرار دارد، واردات یکسری از کشورها هم الزاما باید در همین حد بیشتر از صادرات باشد تا در اقتصاد جهانی توازن برقرار باشد.واردات حدود 20 کشور در سال هم حدود ١5٠٠ میلیارد دلار بیشتر از صادرات آنهاست، به عبارت دیگر مازاد بودن صادرات یکسری از کشورها نسبت به واردات با مازاد بودن واردات نسبت به صادرات یکسری از کشورهای دیگر باید خنثی شود و این اساس نظم اقتصادی جهان است؛ تحلیل اقتصاد جهانی و پیشبینی آینده آن، بدون توجه به این نظم غیرممکن است.تحلیل اقتصاد یک کشور و توصیه برای اصلاح اقتصاد آن، اگر مستلزم تغییر در این نظم باشد، فقط در صورتی امکان عملی شدن دارد که کشور جایگزینی برای آن کشور در نظم جهانی پیدا شود، به بیان دیگر اگر واردات کشوری از صادرات آن بیشتر باشد در صورتی که در این زمینه به تعادل برسد و واردات با صادرات مساوی شود، باید کشور دیگری نقش آن کشور را در داشتن کسری جبران کند، حذف یک کشور از بازی بدون جایگزین کردن بازیکن دیگر غیر ممکن است.واردات آمریکا و انگلیس در سال ٧5٠ میلیارد دلار از صادرات آنها بیشتر است به عبارت دیگر این دو کشور 50 درصد از کسری واردات نسبت به صادرات جهان را پوشش میدهند. اگر این دو کشور از ایفای این نقش سر باز زنند اقتصاد کشورهای دچار مازاد صادرات نسبت به واردات فرو میپاشد. به زبان صریحتر اگر آمریکا و انگلیس صادرات و وارداتشان مساوی شود اقتصاد چین و دیگر کشورهای دارای مازاد جدی صادرات نسبت به واردات، فرو میپاشد. رییس قبلی فدرالرزرو یک بار اعلام کرد عامل کسری تراز پرداختهای آمریکا، چین است و بدون حل معضل چین، آمریکا قادر به حل مشکل نیست.2- کشورهای دارای مازاد صادرات نسبت به واردات، ١5٠٠ میلیارد دلار ارز مازاد را عمدتا در بانکهای آمریکا و انگلیس نگهداری میکنند، لذا آمریکا و انگلیس مقصد نهایی پول مازاد جهان است چه بخواهند و چه نخواهند.
3- ورود پول مازاد جهان به آمریکا و انگلیس باعث میشود بیش از ظرفیت جذب اقتصاد پول وارد این دو کشور شود؛ ورود پول بیش از ظرفیت جذب اقتصاد، باعث میشود ارزش پول ملی بیش از میزان واقعی رشد کند و وقتی ارزش پول ملی بیش از حد رشد کرد تولید داخلی افت میکند. بزرگترین مشکل این دو کشور افت تولید به سبب بالا بودن ارزش پول ملی است.
4- علت انتخاب ترامپ، رای مردمی بود که به سبب افت تولید داخلی، احساس میکردند از اقتصاد کنار گذاشته شدهاند.5- 15 کشوری که صادراتشان بیشتر از وارداتشان است نوعا کشورهای بدون نفت هستند یا اتکای زیادی به نفت وارداتی دارند لذا در صورت سقوط قیمت نفت، مازاد صادرات نسبت به واردات آنها به شدت افزایش مییابد.نظر به اینکه پول مازاد در بانکهای آمریکا و انگلیس نگهداری میشود، خود به خود کسری آمریکا و انگلیس باید بیشتر شود، یعنی آمریکا و انگلیس با پول مازاد بیشتر مواجه شده و ارزش پول ملی آنها بیشتر افزایش مییابد. نفت ارزان به سرازیر شدن ثروت به سمت آمریکا میانجامد. وقتی پول بیش از ظرفیت اقتصاد آمریکا وارد این کشور شود علاوه بر پول ملی در دو بخش سهام و مسکن نیز حباب تشکیل میشود.حباب در بخش مسکن به این معناست که قیمت مسکن بیش از قدرت خرید واقعی مردم رشد میکند.حباب در بخش سهام به این معناست که عایدی سهام در تناسب با افزایش ارزش سهام رشد نمیکند.حبابی شدن دلار به این معناست که با نرخ برابری دلار در مقابل ارزهای دیگر، تولید داخلی توجیه اقتصادی ضعیفی پیدا میکند.6- ارزش بالای پول ملی یک بازنده اصلی دارد؛ طبقه متوسط. نخست وزیر کانادا گفته است، میخواهم روی طبقه متوسط جامعه متمرکز شوم. میخواهم اطمینان حاصل کنم مردمی که احساس میکنند از رشد اقتصادی عقب ماندهاند، در جامعه مشارکت داده شوند. این شبیه وعدههایی است که سبب شد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیروز شود.7- تا زمانی که مازاد چین حل نشود، کسری آمریکا، حل نخواهد شد؛ هر نوع راهحلی برای آمریکا بدون راهحل برای چین اثرگذار نخواهد بود. در وضعیت موجود کسری چین رو به افزایش است این به معنی افزایش کسری آمریکاست.8- از سال ٢٠٠٠ تا مارس ٢٠١١ در منطقه یورو، واردات بیش از صادرات بود، لذا منطقه یورو در کنار آمریکا و انگلیس مازاد جهان را جذب میکرد، اما اکنون منطقه یورو سالانه ٣٠٠ میلیارد دلار مازاد صادرات نسبت به واردات دارد لذا وضعیت بغرنج شده و منطقه یورو خود از منطقه جذبکننده مازاد به کشور تولیدکننده مازاد تبدیل شده است.جذب مازاد جهان به بدهکار شدن عمیق آن کشور منجر میشود. اکنون بدهی منطقه یورو با استانداردهای بانکی از توان بازپرداخت منطقه یورو عبور کرده لذا راهکار توقف افزایش بدهی منطقه یورو است و برای تعادل بین میزان بدهی با توان بازپرداخت آن، بخشی از بدهی باید پرداخت شود. اکنون منطقه یورو سالانه ٣٠٠ میلیارد دلار مازاد دارد که صرف پرداخت بدهی میشود.٩- راهحل برای مشکل افت تولید در آمریکا سقوط 18 درصدی ارزش دلار است. کاهش 18 درصدی ارزش دلار، به کاهش کسری واردات نسبت به صادرات آمریکا منجر میشود اما این راهحل به سقوط اقتصاد چین و کشورهای دارای مازاد منجر میشود.کاهش 18 درصدی ارزش دلار به رونق گرفتن تولید در آمریکا منجر میشود. ترامپ برای اینکه بتواند رضایت کسانی را جلب کند که به او رای دادهاند باید حداقل 18 درصد ارزش دلار را کاهش دهد اما به این طریق مشکل از آمریکا به چین منتقل میشود.اگر این سناریو تحقق یابد اقتصاد چین سقوط میکند. سقوط اقتصاد چین به معنای سقوط ارزش سهام در چین به یک سوم ارزش کنونی است.وقتی اقتصاد آمریکا حبابی میشود راهکار، افزایش نرخ بهره و ترکاندن حباب است. اقتصاد آمریکا به اظهار استیگلیتز از جنگ جهانی اول تاکنون 10 بار حبابی شده و 9بار فدرال رزرو با افزایش نرخ بهره اقدام به ترکاندن حباب کرده است، استیگلیتز مینویسد: پس از فروپاشی و تخلیه حبابها، فدرال رزرو با کاهش نرخ بهره، مجددا شرایط را به وضعیت عادی برگردانده است.در وضعیت موجود نیز به نظر میرسد فدرال رزرو با افزایش نرخ بهره اقدام به حبابزدایی از اقتصاد خواهد کرد و لذا پیشبینی میشود فدرال رزرو، افزایش مکرر نرخ بهره را تا ترکاندن سه حباب یاد شده در اقتصاد آمریکا ادامه دهد. در داخل آمریکا، افزایش مکرر نرخ بهره به ترکیدن حباب سهام، مسکن و نرخ دلار منجر میشود. در خارج آمریکا، افزایش نرخ بهره، ورشکست شدن موسسات مالی سایه و فروپاشی بورسهای بیرون آمریکا را به دنبال دارد.