تفکر استراتژیک چیست؟
تفکر استراتژیک یعنی همزمان هم خلبان باشید، هم لوکوموتیوران. هم نقاش باشید، هم مهندس.
تفکر استراتژیک یعنی مثل یک خلبان از بالا به فرصتها و مشکلات نگاه کنید که در زندگی گهی زین به پشت است و گهی پشت به زین. بدانید کارهای شما چه تاثیری بر دیگران دارد.
تفکر استراتژیک یعنی مثل یک نقاش تصویر آینده را ترسیم کنید.
تفکر استراتژیک یعنی مثل یک مهندس پایتان روی زمین باشد و با چالشها عملگرا برخورد کنید.
تفکر استراتژیک یعنی مثل یک لوکوموتیوران پیوستَه ادامَه دادن. لوکوتیو در سربالاییها یا سرپایینیها از حرکت نمیایستد. چون رهرو آن است که تا تَه خط، آهستَه و پیوستَه رَود.
چرا تفکر استراتژیک مهم است؟
تفکر استراتژیک مزایای شخصی و حرفهای ارزشمندی دارد. مثلا اعتماد و همکاری همکاران با هم، مدیران و افراد تحت سرپرستی. یا موارد دیگری مثل هماهنگی. هارمونی برای انسان لذتبخش است و هماهنگی نیز از جنس هارمونی است. هماهنگی لذتبخش است. همسویی و آیندهنگری. هیچ کس از ساز مخالف خوشش نمیآید. تعهد. بهبود عملکرد. و مهمتر از همه این که در اثر تفکر استراتژیک فرهنگی متولد میشود که در آن تفکر ناب ارزش پیدا میکند. ذهن ما پر است از تاریخ تفکر و خالی از خود تفکر. حالا وقت بالا زدن آستینهاست.
مارسل پروست نویسنده کتاب در جست و جوی زمان از دست رفته میگوید:
سفر اکتشافی تنها جست و جوی سرزمینهای تازه نیست. نگاهی متفاوت نیز کشفی شگرف به دنبال خواهد داشت.
آیا شما به تفکر استراتژیک نیاز دارید؟
به دلیل اثر پروانهای، یک اقدام در یک نقطه از جهان، هر چقدر هم که کوچک باشد، میتواند روزی و در نقطهای دیگر از عالم باعث اتفاقات بزرگی شود. این که در دنیای پیچیده ما، نظم را باید در دل بینظمی جست و جو کرد و این که بسیاری از اتفاقات مهم زندگی ما، بر مبنای تصادف (نه شانس) اتفاق افتاده است، نشان میدهند که ما باید پیوسته و به صورت تمام وقت از بالا به همه چیز نگاه کنیم.تفکر استراتژیک یک شغل پاره وقت نیست.دنیای امروز ما دنیایی است که قوانین جنگل بر آن حاکم است. رقابت. برای زنده ماندن در رقابت دنیای امروز و زیر چتر قانون جنگل، تنها یک راه وجود دارد: تفکر استراتژیک.بنابراین پاسخ به پرسش بالا بستگی دارد به پاسخ این به سوال: میخواهید کجای جنگل باشید؟
متفکران استراتژیک چه فرقی با دیگران دارند؟
متفکران استراتژیک هم مثل بقیه مردم هستند. میخورند. میخوابند. تفریح میکنند. کشف میکنند. فیلم میبینند. الکلاسیکو. دربی. جادههای شمال. مشهد. زیارت. کربلا. حافظ. سعدی. تلویزیون. کنکور. دانشگاه. مدرک. سربازی. ازدواج و الخ. برخلاف تصور برخی هم وقتی بچهدار میشوند مثل آمیب از وسط به دو قسمت مساوی تقسیم نمیشوند. با همه این حرفها آنها:
• علاقمندند (به روندها)
• انعطافپذیرند
• آیندهنگرند (تهدیدشناس و فرصتشناس)
• مثبتاندیش هستند
• از تغییر استقبال میکنند
• عمیقاند (توسعه پیوسته دانش و تجربه)
میاموتو موساشی، سامورایی معروف میگوید:
در استراتژی باید چیزهای دور را آن چنان ببینیم که گویی نزدیک هستند و چیزهای نزدییک را از فاصله بنگریم.
گامهای تفکر استراتژیک چیست؟
فقط ۲ مرحله و ۷ گام!
انتظار داشتید طولانیتر بود!
مشاهده تصویر کلان
مطمئنا مشاهده تصویر کلان مرد یل میخواهد و گاو نر! آن چیزی را هم که پیر در خشت خام میبیند جوان در آینه هم نمیبیند. پس قناعت کنیم به همین تصویر. باشد که به کار آید.
تعیین اهداف استراتژیک
اهداف باید smart باشند. یعنی:
تعیین روابط، الگوها و روندها
برای این کار باید نحوه عملکرد سازمان، واحد یا هر چیزی که موضوع مسئله ماست را فهمید. راهکارها را یافت. و اطلاعات را طبقهبندی کرد. به چند نکته هم توجه کرد:
• تا میتوانید در سازمان دوست پیدا کنید.
• چارت سازمانی را بشناسید.
• درد مشترک اطلاعات پراکنده را درک کنید.
• ایدههای خوب را به کار ببندید.
• مهمترین شاخص عملکردی شما یا گروهتان را بشناسید.
خلاقیت
خلاقیت یعنی داوینچی مثل داوینچی فکر کند. اینشتین مثل اینشتین. شما هم مثل خودتان. خلاقیت یعنی خودتان بودن و ادای کسی را در نیاوردن. خلاقیت یعنی به چالش کشیدن فرضیهها. خلاقیت یعنی پذیرش ایدهها. خلاقیت یعنی طرح آرمانی (تیپ ایدهآل) داشتن. جا دارد اینجا، یاد مرحوم دکتر ماکس وبر کبیر، که مفهوم تیپ ایدهآل را خلق کرد هم گرامی بداریم. ادامه بدهیم. خلاقیت یعنی پرسیدن نظر دیگران. همان طور که آب در ۰ درجه یخ میزند و در ۱۰۰ درجه میجوشد خلاقیت هم در شرایطی اتفاق میافتد که محیط گهواره خلاقیت باشد!در این گام باید به صورت خلاقانه با همه چیزهایی که تا الان یافتهاید روبهرو شوید. نابود کنید و دوباره بسازید.
تحلیل اطلاعات
اطلاعات اساسی مورد نیاز را جمع کنید. از شر اطلاعات نامرتبط خودتان را رها کنید.یک طرحِ جمعآوری اطلاعات داشته باشید. و دانش موجود را به کار بگیرید. چرخ را دوباره اختراع نکنید، بادبانها را بکشید! زیر این آسمان آبی هیچ چیز تازه نیست. اگر بگردید پیدا میکنید.
نکته: کمی از لپتاپ و گوگل فاصله بگیرید! در این مرحله از این موارد با احتیاط استفاده شود. خطر اطلاعاتزدگی!
اولویت اقدامها
مهلتهای زمانی را تعیین کنید. پارکینسون هم نام یک بیماری است و هم یک قانون. در هر حال چیز خوبی نیست. قانون پارکینسون میگوید کارها به اندازه زمانی که به آنها اختصاص داده میشود کش میآید. برای این که این مفهوم را حلقفهم شوید یاد آورید از پیک شادی، روزهای عید و پر شدن تند تند پیک شادی در روز ۱۳ به در.
مردمان موثر عادتهای جالبی دارند. یکی از آن عادتها این است که به طور ذهنی از آخر شروع میکنند. پس شما هم همیشه تصویر نهایی را در نظر داشته باشید. اگر تصویر نهایی را فراموش کنید انجام خود کارها ممکن است به هدف تبدیل شوند. در حالی که انجام کارها وسیله است.
انتخاب اقدامها
ارزیابی معایب و مزایای اقدامها از اهم امور است. کوتاه مدت، بلند مدت. این دو مفهوم را هم یک جایی یادداشت کنید. چون باید بین آنها تعادل برقرار کنید. اگر بیش از حد کوتاه مدت شوید خطر روزمرهزدگی تهدیدتان میکند و اگر بیش از حد بلند مدت شوید خطر لنگ در هوا شدن.نه! همه چیز با همین کلمه شروع میشود: نه! یک نه بگویید و شروع کنید.
این متن برداشت آزادی است از کتاب تفکر استراتژیک. این کتاب را مسعود سلطانی ترجمه کرده و انتشارات آریانا قلم بسیار زیبا منتشر کرده است. مطمئنا مطالبی که در این اثر هست صرفا برداشت شخصی نویسنده از مطالب کتاب است و خواندن این مطالب کسی را از خواندن کتاب اصلی بینیاز نمیکند.
نویسنده » رضا قربانی
منبع : mediamanager.ir- مدیر رسانه
دانلود تفکر استراتژیک به صورت یک فایل pdf (سرور مدیر رسانه)