در این تحقیقات اکثر قریب به اتفاق زنانی که مورد بررسی قرار گرفته اند اعلام کرده اند که فکر می کنند "بیش از آنکه به فکر سرمایه گذاری باشند، به فکر پس انداز کردن هستند." جولی نلسون، مدیر گروه اقتصاد دانشگاه ماساچوست آمریکا اعتقاد دارد این ایده که مردان نسبت به زنان ریسک پذیرتر هستند بسیار فراگیر است و به همین خاطر بسیاری فکر می کنند با توجه به محافظه کاری بیشتر زنان در امور مالی اگر زنان بیشتری در رده مدیریتی نهادهای مالی و بانک های وال استریت حضور داشتند آنگاه بحران مالی سال 2008 شاید هرگز ایجاد نمی شود.
نلسون می گوید " باور به محافظه کاری مالی زنان به حدی عمیق است که کمتر کسی آن را مورد تردید قرار می دهد." اما این باور حداقل در میان همه محققان وجود ندارد. برای مثال نلسون می گوید که بسیاری از تحقیقات زنان را بر مردان هم ترازشان در جامعه مقایسه کرده اند و نتیجه گرفته اند که زنان ریسک پذیری کمتری در سرمایه گذاری دارند اما این تحقیقات به ندرت به این حقیقت توجه کرده اند که زنان معمولا نسبت به مردان هم ترازشان درآمد کمتری دارند و شاید همین درآمد کمتر باشد که به عاملی برای کاهش علاقه آن ها به ریسک پذیری تبدیل شده است. به خصوص اینکه تحقیقاتی که رابطه ریسک پذیری مالی و میزان درآمد را مورد بررسی قرار داده اند به این نتیجه رسیده اند که افراد با درآمد بالا معمولا به ریسک های مالی بزرگتری نیز تن می دهند چرا که راحت تر می توانند زیان های ناشی از خطرهای مالی را جبران کنند.
اگر چنین ادعایی درست باشد پس زنانی که درآمد بالایی دارند نیز باید نسبت به دیگر زنان از ریسک پذیری بیشتر برخوردار باشند که اتفاقا یک تحقیق با عنوان "تفاوت های جنسیتی در فرآیند تصمیم گیری سرمایه گذاری" که بیش از یک دهه پیش منتشر شده نشان می دهد که زنان با درآمد بالا نسبت به زنان با درآمدهای کمتر از علاقه بیشتری به سرمایه گذاری در بازار بورس که معمولا ریسک بیشتری نسبت به انواع دیگر سرمایه گذاری دارد برخوردارند. در واقع به نظر می رسد عامل اصلی اجتناب زنان از سرمایه گذاری های پرخطر، نه ویژگی های ژنتیکی آن ها بلکه درآمد کمتر و بی اطمینانی نسبت به کسب درآمد قابل توجه در آینده باشد.